کد قالب کد: یکی دیگه از نامه های سعید -بسم الله الموج الدریا - ترنم بارونی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 یکی دیگه از نامه های سعید -بسم الله الموج الدریا - ترنم بارونی

 

یکی دیگه از نامه های سعید -بسم الله الموج الدریا

یکشنبه 87 اردیبهشت 8 ساعت 11:10 عصر

سلام امشب یکی دیگه از نامه های سعید رو برای بار چندم میخوندم حیفم اومد نخونین

 

                                                                 

بسم الله الموج الدریا
 

بسم الله الرحمن الرحیم

و کان عرشه علی الماء

و خلقنا من الماء کل شیء حیّ

بسم الله الموج و الدریا

درد دلهای یک موجی

می‌خواهم روضه‌ای از موج بنویسم که خاطره‌ها را زنده کند و زنده‌ها را به خاطری آرام برساند و آرام را موجی کند

و آیا موج را دیدی که به خشم دریا به خروش آمد و به آرامش آن آرامید

و چه کسی گفته که موج ادعایی بیش از این دارد

و چه کسی گفته که موج دائما در سجده نیست الا وقتی که به قیام بر‌میخیزد تا با رکوعی به سجده‌ای عمیقتر فرورود قیام او رو به رکوع و رکوع او رو به سجود و سجود او رو به دریاست غیر از این حالی برای موج قابل تصور نیست او دائم در نماز است خوشا آنان که دائم در نمازند

وقتی امواج پشت سر هم و بدون فاصله را دیدم فهمیدم چرا دریا با موج است و الله با جماعت و نماز جماعت برایم ترجمه شد به خصوص سجده‌هایش

و موجی را دیدم که در رکوعی سنگین کشتی می‌راند و دیگری بر سینه صخره‌ها آهنگ قدرت می‌خواند

و چه کسی گفته که موج از تقدیر خویش نگران است و آیا شده که شک کنی بین موج و دریا و این و آن را دو بیانگاری پس این همه اختلاف از کجاست

برای موجهای کوچک و بزرگ چه تفاوت دارد کوچکی و بزرگی

نسبت همه به دریاست تا حالا دیده‌ای موجی حسادت کند

موج دریا و چیزی غیر از این نسبتی ندارد این بنده خدا و دیگری را نمی‌شناسد

و کی دیدی که موجی نگاه به دیگری داشته باشد من که هر وقت دیدم سرش را به دریا دوخته بود و به عمق آن می‌نگریست یا نگاهش را و آنقدر صدای ذکرش بلند بود که هیچ صدایی را نمی‌شنید هر چند همه پیشش داد میزدند

موج به عشق دریا می‌گشت هر طور که دلش می‌خواست چون از خودش می‌داند این موجها را و موجها نیز خود را از او می‌دانند

چقدر این موجها را دوست دارم کاش می‌شد یک روز می‌رفتم

به دریا و تا دلم می‌خواست حال می‌کردم و به ریش خودم می‌خندیدم و گریه می‌کردم و حسابی از خجالت خودم در می‌آمدم

آخر شنیده‌ام دل موج دریایی است و در دلش جز دریا نیست آخر می‌گویند موج دل به دریا داده و آنقدر دریا در دلش دارد که جایی برای چیز دیگر نیست می‌گویند هر چند موجیم ولی باید چشید مزه آن را تا دید و از دیده‌ها گفت از شنیده گفتن شیرین نیست هر چند به مزاق خوش بیاید که مرض قند گرفتیم از دست این شیرینیهای بی‌مزه من که عسل و خرما را بیشتر می‌پسندم

آیا دیدی که موج به غریق نمی‌اندیشد به جز غضب دریا و اگر در همان حال دریا رحمت کند بازپس می‌دهد بلعیده را و تعلقی به این و آن ندارد و جز غضب و رحمت دریا چیزی را نمی‌شناسد

فرعون را می‌بلعد و نمرود را به ساحل می‌رساند موسی را عبور می‌دهد و یونس را می‌بلعد با هیچ کس آشنا نیست و از هیچ کس غریبه گفتم که با هیچ کس جز دریا نسبتی ندارد

امر امر دریاست بگوید فرو بر می‌برد بگوید نگه دار اطاعت می‌کند

پشت او محل امر دریاست هر چه او بخواهد او در رکوع است

دریا را گناه چیست جز از دریا بودن و دریایی بودن و با دریا بودن

هر چه از دنیا ظاهر شد موج بود و دریا خود را در پیش و پشت این امواجش پنهان کرده و همه همان را دریا می‌شناسند از بس که جز موج ندیدند

من خوشحالم که موجها هر چند که در کنار همند ولی فقط به دریا بندند نه به بودنشان می‌بالند نه نگران رفتنشان هستند

زیرا می‌دانند که چون هستند در دریا هستند و چون بروند به دریا می‌روند

و شنیده که موجها همه جا هستند و همه یه جور موجین شاید ادامه دارد شاید هم ندارد من چه بدانم من فقط یه موجیم ولی در دریایی که نه ساحلی دارد و نه سطحی اگر کفهای سرنشین چشمت را آزرد نگران نباش کفها هوایی شده‌اند ولی خودشان هم میدانند که مال دریا هستند

 


نوشته شده توسط : هیام سعیدی

نظرات دیگران [ نظر]