کد قالب کد: بهار 1387 - ترنم بارونی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 بهار 1387 - ترنم بارونی

 

معلم

پنج شنبه 87 اردیبهشت 12 ساعت 12:16 صبح

معلم

ای عابر کوچه های شعر ! نه، که ای قائم مساکن عشق!

چگونه زمین و زمان وسعت حضور تو را درک کند،آفتاب صداقتت را بفهمد و آسمان پاکیت را بسنجد.

آمدی چشماننت سلسله جنبان آئینه است. صدای پای تو در گلستان احساس غنچه ها را میشکوفاند. باران عشق از نگاه مهر بار تو میتراود.

زمین سرد زندگی را با نفس های گرم شعله ور می کنی؛ انگاه بذر محبت می پاشی؛ صمیمیت را به یقین برداشت خواهی کرد.

پس ای خورشید زیبا بتاب!


نوشته شده توسط : هیام سعیدی

نظرات دیگران [ نظر]


 

بدون شرح

سه شنبه 87 اردیبهشت 10 ساعت 7:5 عصر

madar

 

 


نوشته شده توسط : هیام سعیدی

نظرات دیگران [ نظر]


 

به اسم تو که خیلی بهت میاد-نامه های سعید

سه شنبه 87 اردیبهشت 10 ساعت 12:56 صبح

این نامه نامه ی خصوصی سعید هست به من؛ اما زیبایی معنیش تا حدی هست که دوست دارم تقدیم به دوستان کنم، چون هر کسی میتونه مخاطب این نامه باشه

 

به اسم تو که خیلی بهت میاد
6 خرداد 86 - 19:17

 

آدمایی که یه طرف قضیه رو میبینن هیچ وقت تنها نمی‌مونن

ولی اونایی که دو طرفو میبینن همیشه تنهان

و با هیچ چیزی از تنهایی در نمیان

تنهایی مال اوناست و اونا هیچ چیزی غیر از اونو ندارن

این همون رفتنیه که اومدن توش نیست و

همون اوموندنی که رفتن نداره

همون زندگی که مرگ نداره

همون مرگی که زنده‌ها نمیبیننش

همون که تا نداره

تنها هیچ سهمی از «تن»ها نداره

هیچ وقت هم ادعایی از تن نداره

هر چند غرق حضور تنها باشه

همین آدم تنها اینه همین


نوشته شده توسط : هیام سعیدی

نظرات دیگران [ نظر]


 

نامه های سعید-«خواستن»-«داشتن»

سه شنبه 87 اردیبهشت 10 ساعت 12:50 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

لغت ناممو گرفتم دستم ورقش زدم دنبال کلمه «خواستن» می‌گشتم

پیداش کردم ببین چه خبره یه قرآن مطلب جلوش نوشته آخرشم نوشته و غیره

رفتم دنبال کلمه «داشتن» دیدم نوشته: مراجعه شود به «بودن»

دور زدم اومدم سروقت «بودن» دیدم جلوش نوشته: «خواستن»

تازه دیدم اصلا «داشتن» معنایی نداره غیر از «خواستن»

من بیخودی دنبال «داشتن» بودم

رفتم با اجازتون «داشتن» رو از لغت نامم پاک کردم

 


نوشته شده توسط : هیام سعیدی

نظرات دیگران [ نظر]


 

شفاف سازی قضیه سعید

دوشنبه 87 اردیبهشت 9 ساعت 5:57 عصر

به نام آنکه تکیه بر او غروریست جاودانه

سلام دوستای عزیز

امروز مزاحم شدم تا یه قضیه رو برای دوستانی که وبلاگ من و نامه های سعید رو خوندن روشن کنم.

ظاهرا بعضی از دوستان کنجکاو شدن که این آقا سعید کیه؟! دوستان حق دارن؛ اما من هم انتظار نداشتم دید بعضی از دوستان منفی باشه و برداشت نا مناسبی از ارتباط آدما با هم داشته باشن. شاید این آقا سعید نخواسته باشه خیلی معرفی بشه و فقط نامه های سر گشاده اش رو بقیه بخونن.

یه سوال: وقتی یه روزنامه نگار نامه ی سر گشاده ای رو توی روز نامه مینویسه و شما دوستان میخونید ، شما خواننده ی محترم اون روزنامه دنبال این هستین که بدونید نویسنده کی بوده و چه نسبتی با مخاطب نامه داشته یا اینکه به مفهوم متن توجه میکنید؟

حالا با این توضیح؛ فقط برای رفع سوء تفاهم دوستان عرض میکنم آقا سعید برادر من هست، و اگه کسی یه خواهر برادر با اینطور رابطه رو ندیده بودید؛ حالا ببینید


نوشته شده توسط : هیام سعیدی

نظرات دیگران [ نظر]


<      1   2   3   4   5   >>   >